روز پر مهمونو ژله ای
امروز کلی مهمون داشتیم.طبق معمول خونه مامانم بودیم. خاله معصومه اینا خاله هاجراینا دایی عرب اینا دایی علی اینا حتی دوست خاله هم بود.من و انیس جون دختر خاله السانا کلی ژله درست کردیم.ژله سورپرایز یا همون عشق.ژله تخم مرغی.ژله نیمرو.ژله تزریقی همه خوششون اومده بود هم خوش مزه شده بودن هم اینکه واسه اولین بار واقعا عالی درست کرده بودم نه انگار منم مثل دخترم استعداد دارما.هههههههههههههههههههههههه. این یه عکس ناز از راست به چپ السانا/ سهیل/حسین البته من بهشون میگم گروه سرود جالب اینه که هر کدومم یه حیوون دستشون دارن . ...
شیرین زبونیا واولینهای نانازم تا18ماهگی
اولین کلمه ای که گفتی باما ومابا بود نخواستی دلمونوب شکنی دوتامونو یجاصدا میکردی ...
چکیده ای از خاطرات السانا از بدو تولد تا 18 ماهگی
تقدیم به السانای نازنینم چه خوش اتفاقیست با تو بودن گل مامانی این نوشته هاازروزی که چشم به این دنیا گشودی خلاصه وار برات نوشتم تا برات عین یه دفتر خاطرات باشه. بذار برات از روزی که تو وجودم بودی بگم.دوران بارداری خوبی داشتم ویار نداشتم حالم مثل خیلیها بهم نمی خورد فقط تنها چیزی گه هوس کردم بخورم خیار شور بود.تا یه ماهگی والیبال بازی میکردم و شنا میرفتم.اما بعد اون کنار گذاشتم . اخه تعریف نباشه مامانت والیبالیستو شناگره.د کترم کارش عالی بود ...
استعدادهای درخشان
این ناناز خانوم رو که میبینین مشغول خط خطی کردن دفتر نقاشیشه اونقدر خوشش میاد از نوشتن که همه مدل میشینه و دراز میکشه اینم از نقاش کوچولو که با ابرنگ همه جارو رنگی کرده بود حتی فرشو. همه مدلهای نقاشی کردنمو دیدید این ناناز جونم درسخون میشه باورکنین ازنشستنش معلومه. داشتم ازت رنگهارو میپرسیدم خیلی خسته بودی لالا داشتی اما از بازی دست برنمیداشتی نفسم چندتا ازعروسکاتو پیشت گذاشته بودی ولو شده بودی همچین ذوق زده بودی که فق...
چندتا عکس دیدنی از همه چی
این دو تا فسقلی دارن فیلم هندی نگاه میکنن دو تاشونم زوم کردن الووووووووووووووووووووووووووو برچ مراقبت چیگرم اونقدر چوچه خواست اخر مجبور شدیم یه اردک ویه چوچه بخریم که خلاصه نتونستیم نگه داریم. الاغ سواری ههههههههههههی داوووووووووووووووووووووی تازه از حموم اومده بودی موهاتو سشوار زده بودم که رفتی زیر پتو موهات چسبیدن به پتو در عین حال که ساکت نشسته بودی کلی هم میترسیدی باغ وحش ارومیه الی بدون توجه به ما داره میره. قربونش برم کلی واسه خ...
از پوشاک گرفتن نفسم
از وقتی گل مامانی و بابایی مریض شد دکترش گفت باید از پوشاک بگیریش. حتی شبا وقتی لالا میکنه هم باید باز بمونه. مجبور بودم واسه بهبودی دخترم هر چه زودتر ا ز پوشاک بگیرمش. اولین کاری که کردم یه توالت فرنگی عروسکی خریدم واسش. بهشم یاد دادم هروقت کار خرابی داشت در صندلیشو برداره اونجا کارشو انجام بده . واقعا سخته واسه جیگری که تا حالا تو پوشاکش کارشو انجام میداد یدفعه ای بیاد بگه جیشی دارم .عروسک من کار خرابیشو ...
یلدا مبارک
پاییز گدر قیش گدر .....یردن گویدن قار گلر قارپز گلر نار گلر.......سنین کیمین ناز بالا بو دونیایا از گلر ..........السانام عزیزم این دومین یلداته اما اولین یلدات خیلی کوچیک بودی زیاد متوجه نبودی اما امسال دومین یلداته و تو کنجکاو بودی نشسته بودی بغل بابا جون و میخواستی هر چی تو سفره هست رو مزه کنی. از بس هندونه خوردی گلاب به روتون کار خرابی کردی رو شلوار بابا جونی. یه جشن کوچیک گرفتیم فقط دو تا دایی جونا و ما خونه مامانم اینا بودیم السانا جونم چند دست لباس کثیف کردی ...